جدول جو
جدول جو

معنی قلعه چندار - جستجوی لغت در جدول جو

قلعه چندار
(قَ عَ گُ)
دهی جزء دهستان برغان ولیان بخش کرج شهرستان تهران، واقع در 31هزارگزی باختر کرج و 7 هزارگزی شمال راه شوسۀ کرج به قزوین. این ده در دامنه قرار گرفته و هوایی سردسیری دارد. سکنۀ آن 984 تن است. آب آن از رودخانه و قنات و محصول آن غلات، بنشن، چغندر قند، صیفی، لبنیات و انگور و شغل اهالی زراعت و گله داری است. دبستان و راه مالرو دارد و از طریق کردان ماشین میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قَ عَ سَ)
دهی است از دهستان مال اسد بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد، واقع در 6هزارگزی خاور چقلوندی و 5هزارگزی جنوب خاوری اتومبیل رو خرم آباد به چقلوندی. موقع جغرافیایی آن تپه ماهور و هوای آن سردسیری مالاریائی است. سکنۀ آن 180 تن آب آن از چشمه ها و محصول آن غلات، صیفی، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی فرش و سیاه چادر بافی است. راه مالرو دارد. و ساکنین از طایفۀ مال اسد هستند و در زمستان به قشلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ دی دَ)
دهی جزء دهستان خرقان غربی بخش آوج شهرستان قزوین، واقع در 48هزارگزی شمال باختر آوج. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 348 تن است. آب آن از چشمه سار و محصول آن غلات، انگور و مختصر عسل و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان قالی بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ خوا / خا)
دژی است قدیمی در استرآباد که اینک ویرانه است و زمانی هم به قلعۀ خلعت پوشان معروف به ود. (ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 102)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
قلعه ای است در نواحی موصل و دیاربکر. گویند: تولد سلطان سنجر در آنجا واقع شد. (برهان). سنجار از دیار ربیعه است و از اقلیم چهارم. دور بارویش سه هزار و دویست گام است از سنگ و گچ کرده اند و بر روی کوهی نهاده است بر جانب قبله و چنان افتاده است که بامهای هر رسته خانه ها زمین کوی یک رستۀ دیگر است. باغستان فراوان دارد و سماق و زیتون و انجیر و میوه های فراوان دارد و حقوق دیوانیش صد و چهل و هفت هزار و پانصد دینار است. (نزهه القلوب ص 105). نام شهری است میان نصیبین و شهر دارا و مردم آنجا ایرانیان از قبیلۀ اکراد باشند. (از ابن بطوطه). بفاصله سه منزل از موصل. (غیاث). شهری است مشهور به سه روزه راه از موصل به بین النهرین. محمد ابراهیم بن ساعد بخاری از آنجا است. (منتهی الارب). آشوری سنجار در متون قدیم سنجارا در قدیم شهری بود از نواحی الجزیره و بین آن و موصل سه روزه راه بود اکنون قضایی است در عراق (سوای موصل) دارای 40511 تن سکنه، شامل دو ناحیۀ سنجار و شمال. مرکز آن هم سنجار دارای 12700 تن سکنه است. (فرهنگ فارسی معین) :
نکند یاد عقل از مولد
نزند لاف سنجر از سنجار.
خاقانی.
سنجر بمرد ویحک سنجار ماند اینک
چون بنگری بصورت سنجار به ز سنجر.
خاقانی.
یکی درمسجد سنجار به تطوع بانگ نماز گفتی. (گلستان)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ بَ حَمْ ما)
این قلعه در شرق شیراز به فاصله ربع فرسنگ قرار گرفته و آنجارا فهندز نیز گویند. (جغرافیای غرب ایران ص 128)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ کَ)
ده کوچکی است از دهستان کوه پنج بخش مرکزی شهرستان سیرجان، واقع در 75هزارگزی شمال خاوری سعیدآباد و 4هزارگزی باختر راه مالرو ده چین عباس آباد. سکنۀ آن 35 تن است. ساکنین از طایفۀ قرائی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(پُ فُ)
قلعه دارنده. قلعه بان. دژبان:
قلعه داران خزینه ها بردند
قلعه را با کلید بسپردند.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از قلعه دار
تصویر قلعه دار
کلاتدار محافظ قلعه دژبان کوتوال. یا قلعه دار سپهر. آفتاب خورشید
فرهنگ لغت هوشیار
قلعه ای قدیمی در غرب شهر گرگان
فرهنگ گویش مازندرانی